?????????
☘ آغاز مباهله
وقتي آنان از جواب فروماندند، پيامبر صلي الله عليه و آله بار ديگر آنان را به اسلام دعوت كرد و آنها براي رهايي خويش تظاهر به اسلام كرده و گفتند: «ما مسلمان شديم . » پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: نه! دروغ ميگوييد و شما را علاقه به صليب موهوم عيسي عليه السلام و شراب خواري و خوردن گوشت خوك مانع ميشود كه قلبا دين حق را بپذيريد!
چون آنها از پذيرش حق سرباز زدند، در همان لحظه آيه مباهله نازل شد كه: «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم ونساءنا ونساءكم وانفسنا وانفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين» ؛ «هرگاه بعد از دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده، كساني با تو به مجادله و ستيز برخيزند، بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نمائيم، شما هم زنان خود را، ما از جانهاي خود دعوت ميكنيم شما هم از جانهاي خود؛ آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم . »
نصاراي نجران بعد از شنيدن اين آيه، گفتند: اين كاري منصفانه است و بعد از قرار گذاشتن وقت مباهله، براي كسب آمادگي به منازلشان رفتند . در جلسهاي كه مسيحيان نجران تشكيل دادند، بزرگ آنان به سايرين گفت: اگر محمد، فردا با عدهاي از ياران و اصحابش براي مباهله آمد، ما هم با او مباهله ميكنيم و او قطعا پيامبر خدا نيست؛ اما اگر با خاندانش براي مباهله حضور يافت، ما نبايد به اين كار دست بزنيم؛ زيرا اگر او خاندان نزديكش را براي اين كار انتخاب كند و حاضر شود آنها را فدا نمايد، حتما او پيامبر است و در ادعايش راستگو است .
صبح روز بعد، نصاراي نجران آمدند و در محل مقرر ايستادند و منتظر ورود پيامبر صلي الله عليه و آله بودند . ناگهان مشاهده كردند كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله كودكي را در آغوش گرفته و دست كودكي ديگر را در دست دارد و زن و مردي پشت سر او قدم برمي دارند و با شكوه و جلال و هيبت معنوي خاصي به پيش ميآيند .
در آن حال پيامبر به همراهانش توصيه فرمود كه من هرگاه نفرين كردم، آمين بگوييد .
روحانيون نجران از گروه زيادي از انصار و مهاجرين كه براي تماشاي مباهله آمده بودند، سؤال كردند: اينها چه نسبتي با محمد صلي الله عليه و آله دارند؟ آنان پاسخ دادند: آن مرد علي بن ابي طالب، داماد اوست و آن زن
فاطمه، دخترش ميباشد و آن دو كودك حسن و حسين، فرزندان فاطمه و علي هستند .
روحانيون نصارا با ديدن اين منظره خود را باخته و نگران شدند؛ به طوري كه رئيس آنان گفت: من عذاب را در چند قدمي خود احساس ميكنم؛ زيرا او به راه خود ايمان راسخ دارد، وگرنه هيچ گاه فردي كه در كار خود ترديد داشته باشد، عزيزان و نور چشمان خود را در معرض عذاب الهي قرار نميدهد . اگر با اين وضع دست به نفرين برداريم، تمام ما نابود خواهيم شد و تا روز قيامت يك نفر نصراني روي زمين باقي نخواهد ماند و نام كليسا از حافظه تاريخ محو خواهد شد . »
آنان عاجزانه عرضه داشتند:اي ابوالقاسم! ما مباهله نميكنيم، تو دين خود را داشته باش و اجازه بده ما ه م به دين خود باقي بمانيم .
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: نه . اگر حاضر به مباهله نيستيد، مسلمان شويد . اسقف گفت: نه! مسلمان نميشويم و چون توانائي جنگ نداريم، مانند ساير اهل كتاب جزيه ميدهيم . پيامبر صلي الله عليه و آله پذيرفت و مصالحه نمود.
آخرین نظرات