ساحل انتظار

خانه

آخرین مطالب

  • خصوصیات درهای بهشت
  • ناد علی
  • شکر نعمت
  • آثار دعا برای فرج
  • فواید دعا برای فرج
  • زیارت اربعین
  • فضیلت سوره قدر
  • شریفه خاتون
  • هدیه به اموات
  • هدیه ثواب اعمال مستحبی به دیگران

آخرین نظرات

  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در عاشورا
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در عید غدیر
  • حضرت مادر (س)  
    • مطیع ولایت (بسیج طلاب سطح 3 اراک )
    • خاطرات خاکی
    • وصیت عشاق
    • یا زینب کبری
    در حدیثی از اصول کافی در باب عقوبت گناهان
  • حضرت مادر (س)  
    • مطیع ولایت (بسیج طلاب سطح 3 اراک )
    • خاطرات خاکی
    • وصیت عشاق
    • یا زینب کبری
    در معرفی خطبه غدیر
  • نگار  
    • طلبه نگار
    در داستان
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در شعر مهدوی

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
ثواب خواندن زیارت عاشورا
ارسال شده در 12 مرداد 1397 توسط فاطمه مقيمي در بدون موضوع

​
 #توصیه مهم علامه امینی به خواندن زیارت عاشورا?

فرزند آیت الله امینی قدس سره آقای دکتر محمد هادی امینی مینویسد:

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آیت الله العظمی علامه امینی نجفی، پدر بزرگوارم و مولف کتاب الغدیر،

یعنی در سال ۱۳۹۴ هجری قمری، شب جمعه ای قبل از اذان فجر، وی را در خواب دیدم. او را شاد و خرسند یافتم!

جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟

گفتند: چه میگویی؟ مجددا عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تالیفات یا تاسیس و بنیاد کتابخانهی امیرالمومنین (ع)؟پاسخ دادند: نمیدانم چه میگویی؟ قدری واضحتر و روشنتر بگو! 

گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بربسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید: در آنجا که هستید، کدامین عمل باعث نجات شما گردید؟ کدام عمل از میان صدها خدمات و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامه امینی درنگ و تاملی نمودند و سپس فرمودند: 

✅«فقط زیارت اباعبدالله الحسین ع?

عرض کردم: شما میدانید که اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته شده است. چه کنم؟

فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین (ع) برپا میشود، شرکت کن! که ثواب زیارت امام حسین (ع) را به تو میدهند.

سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور ساختم و اکنون نیز به تو توصیه میکنم که

✅ زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش مکن مرتبا زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان.

این زیارت دارای آثار و برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادت در دنیا و آخرت تو میباشد و امید دعا دارم فرزندم.

فرزند مرحوم آیت الله امینی مینویسد: علامه امینی قدس سره با کثرت مشاغل و تالیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه ی امیرالمومنین (ع) در نجف اشرف مواظبت کامل بر خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا مینمودند و بدین جهت من خودم نیز حدود سی سال است که  در حال مواظب بر خواندن زیارت عاشورا میباشم. 
 @sebghatallaah

زیارت عاشورا نظر دهید »
نیکی به پدر و مادر
ارسال شده در 12 مرداد 1397 توسط فاطمه مقيمي در بدون موضوع

​#رزق_معنوی
وجود مقدس باقر العلوم، امام محمد باقر (ع) در روایتی می‌فرمایند: نیکی به پدر و مادر کاری می‌کند که شما از درجات اُخرای بهشت به درجات اعلای بهشت برسید…

خداوند شهیدِ بزرگوار، علی رمضانی را رحمت کند_ ایشان فرمانده گردان بودند و به او رئیس علی می گفتند_ مادر گرامی ایشان بعد از شهادتشان برای بنده، ماجرایی را از ایشان تعریف کردند: یک بار او ساعت یک نیمه شب به خانه رسیده بود. در آن سرما، پشت در خوابیده بود و گفته بود: اگر در بزنم، این ها از خواب بیدار میشوند.

من همیشه بعد از تمام شدن تعقیب نماز صبحم میرفتم تا نان بگیرم. آن روز تا در را باز کردم،او می خواست در مقابل من بلند شود اما از سرما مثل چوب، خشک شده بود و نمی توانست بلند شود.

مادر قسم میخورد و میگفت: رفتم پتو آوردم تا آرام آرام حالش جا آمد. بعد با خنده گفت: مامان جون! مزاحمت شدم، ببخشید باعث دردسرت شدم.

او را بوسیدم و گفتم: مامان جون! این چه کاری بود که تو کردی؟! او گفت: جا نداشت شما را از خواب بیدار کنم!

همین ها هستند که شهید میشوند. عزیزان! این راههای میان بر را ببینیم، چه صفایی دارد! اینها فقط لطف خداست…
? دو گوهر بهشتی، پدر و مادر

✍ حضرت آیت الله قرهی

 @sebghatallaah

نیکی به پدر و مادر نظر دهید »
عالم ذر
ارسال شده در 9 مرداد 1397 توسط فاطمه مقيمي در بدون موضوع

​

 در حديثى از امام باقر صلوات الله علیه نقل شده است كه حضرتش فرمود:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّيَّةَ آدَمَ صلوات الله علیه مِنْ ظَهْرِهِ لِيَأْخُذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ، فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِللَّهِ صلوات الله علیه وآله ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ صلوات الله علیه انْظُرْ مَا ذَا تَرَى؟ قَالَ: فَنَظَرَ آدَمُ صلوات الله علیه إِلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ صلوات الله علیه: يَا رَبِّ مَا أَكْثَرَ ذُرِّيَّتِي وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ؟ فَمَا تُرِيدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِكَ الْمِيثَاقَ عَلَيْهِمْ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ يُؤْمِنُونَ بِرُسُلِي وَ يَتَّبِعُونَهُمْ. 

الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 8

همانا خداوند عزّوجلّ آن گاه كه فرزندان آدم صلوات الله علیه را از پشت او بيرون آورد تا از آنها بر ربوبيّت خويش و نبوّت پيامبرانش پيمان بگيرد، نخستين پيامبرى كه بر نبوّتش پيمان گرفته شد، محمّد بن عبداللَّه صلوات الله علیه وآله بود. آن گاه خداوند عزّوجلّ به آدم صلوات الله علیه فرمود: نگاه كن چه مى بينى؟ پس حضرت آدم صلوات الله علیه به ذرّيّه خويش نگاه كرد و ديد همه آسمان را پر كرده اند. گفت: پروردگارا فرزندانم چه زیاد هستند! به خاطر چه امرى آنها را آفريدى؟ مقصودت از گرفتن پيمان از آنها چيست؟

خداوند عزّوجلّ فرمود: مرا عبادت كنند، هيچ شريكى براى من قائل نشوند و به رسولانم ايمان بياورند و از آنها پيروى كنند… .
در حديث ديگرى از امام صادق صلوات الله علیه نقل شده است كه آن حضرت فرمود:

أَوَّلُ مَنْ سَبَقَ مِنَ الرُّسُلِ إِلَى بَلَى رَسُولُ اللَّه صلوات الله علیه وآله… كَانَ الْمِيثَاقُ مَأْخُوذاً عَلَيْهِمْ للَّهِ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِرَسُولِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ بِالْإِمَامَةِ. فَقَالَ: أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِيُّكُمْ وَ عَلِيٌّ إِمَامُكُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتُكُمْ؟ فَقالُوا: بَلى . فَقَالَ اللَّهُ: (شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ) أَيْ لِئَلَّا تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ - (إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ). فَأَوَّلُ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمِيثَاقَ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ بِالرُّبُوبِيَّةِ؛ وَ هُوَ قَوْلُهُ (وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُم). 

مختصر البصائر، ص: 410

رسول خدا صلوات الله علیه وآله نخستين كسى بود كه «بلى» گفت… از آنها بر ربوبيّت خداوند عزّوجلّ و نبوّت رسول خدا صلوات الله علیه وآله و امامت اميرالمؤمنين و ائمّه صلوات الله علیهم پيمان گرفت و فرمود: «آيا من پروردگار شما نيستم؟» و محمّد پيامبرتان و على و امامان هادى، امامانتان نيستند؟ «گفتند: آرى.» پس خداوند فرمود: «گواه گرفتم كه روز قيامت نگوييد» يعنى تا اينكه در روز قيامت نگوييد: «ما از اين در غفلت بوديم.» پس نخستين كسانى كه از آنها بر ربوبيّت پيمان گرفت، پيامبران بودند. خداوند در اين باره مى فرمايد: «و به ياد آور آن زمانى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم… .
در حديث ديگرى، ابن  مسكان از امام صادق صلوات الله علیه از پيمان عالم ذرّ سؤال مى كند:

قُلْتُ: مُعَايَنَةً كَانَ هَذَا؟ 

قَالَ: نَعَمْ. فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ. وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ رَازِقُهُ؟ فَمِنْهُمْ مَنْ أَقَرَّ بِلِسَانِهِ فِي الذَّرِّ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ؛ فَقَالَ اللَّهُ:

(فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ). 

مختصر البصائر، ص: 412

آيا اين اقرار و پيمان به رؤيت عيانى بود؟

فرمود: آرى؛ پس معرفت ثابت شد و موقف را فراموش كردند و زود باشد كه به ياد آورند. و اگر آن امر نمى شد، هيچ كسى خالق و رازق خويش را نمى شناخت. پس برخى از آنها در ذرّ به زبان اقرار كردند و به قلب ايمان نياوردند؛ پس خداوند عزّوجلّ فرمود: «پس ايمان نمى آورند به آنچه پيش از اين تكذيب كردند.»

عالم ذر نظر دهید »
داستان
ارسال شده در 9 مرداد 1397 توسط فاطمه مقيمي در نهج البلاغه

آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند : 

شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.

بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .

چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!

پرسيدم: آقای  حائری، اوضاع‌تان چطور است؟

آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن…

وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا!  صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم

گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم….

همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.

صدايی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!

سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من مي‌آمد.

هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.

نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور ! 

نوری چشم نواز و آرامش بخش.

ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟

من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.

بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.

و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:

من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.

زائران امام الرئوف التماس دعااااااااااااااا

1 نظر »
حجاب
ارسال شده در 7 مرداد 1397 توسط فاطمه مقيمي در نهج البلاغه

چرا حجاب داشته باشیم؟

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 30
آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

ساحل انتظار

اللهم عجل لولیک فرج

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ghadir sermon
  • احادیث
  • احادیث از اصول کافی
  • احادیث از اصول کافی
  • ادعیه
  • اربعین
  • امام حسین
  • اموات
  • امیرالمومنین
  • ایران
  • بدون موضوع
  • بهشت
  • تربیت
  • توسل
  • حجاب
  • حضرت معصومه سلام الله علیها
  • داستان ها
  • دعا های صحیفه سجادیه
  • دعای فرج
  • رمضان
  • زیارت اربعین
  • زیارت امام حسین
  • زیارت عاشورا
  • شبهات عاشورا
  • شریفه خاتون
  • شعر
  • شعر فاطمی
  • شهادت امام علی
  • شهدا
  • شکر نعمت ها
  • صفات شیعیان
  • طب الرضا
  • عکس ولادت
  • غدیر
  • فاطمیه
  • فضیلت سوره قدر
  • ماه صفر
  • مباهله
  • محبت اهل بیت علیه السلام
  • محرم
  • مهدویت
  • مهدویت
  • نماز استغفار
  • نهج البلاغه
  • هدیه کردن ثواب اعمال
  • ولادت امام علی
  • ولایت
  • پرسش و پاسخ

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان