سلام آیینه دار غربت فاطمی ، مهدی جان
جمعه ای گره خورده در عزای مادرت طلوع کرد و بغض سنگین و گلوگیر فراقت با روضه های تب آلود و بارانی در هم آمیخت و فضا از استغاثه های پی در پی برای آمدنت سرشار شد …
??????????
نه بخاطر ما … ای کاش بخاطر پهلویی که شکست و کرّاری که خانه نشین شد ، باز می آمدی …
موضوع: "فاطمیه"
می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد
آیۀ تطهیر را خواند و از او تفسیر کرد
در تب و تاب وضویش می خروشند آب ها:
“آب را با آب آیا می توان تطهیر کرد؟”
خانه اش ساده است اما می شود در سادگیش
چند معصوم خدا را در دلش تصویر کرد
می توان با ذکر تسبیحش چه راحت یک شبه…
سفره های خالی از عرفان خود را سیر کرد
هر که باشی باز با مادر به جایی می رسی
باید این را با حسین فاطمه تعبیر کرد
هم علی زهراست هم زهرا علی، پس می توان
یا علی گفت و ز راه فاطمه تقدیر کرد
شاعر: سید علی اصغر علوی
آجرک الله یا صاحب الزمان
برترین انسان
خدا فاطمه اش نامید چرا که کسی را یارای شناسایی اش نبود.حقیقت لیلة القدرش خواند که سینه اش گنجینه اسرار بود.
مَن عَرِفَ فاطمةَ (سلام الله علیها) حَقَّ مَعرِفتها فقد اُدرکَ لیلةَ القدر و اِنَّما سُمِیت فاطمةُ لانَّ الخَلق َفُطِموا عن مَعرِفتها.هر که
حقیقت حضرت فاطمه را بشناسد حقیقت شب قدر را درک کرده است. او فاطمه نامیده شد. زیرا خلایق راهی به معرفت
او ندارند.پیامبر صلی الله علیه واله حوراء الانسیه اش نام نهاد که لطافتش به فرشتگان مانند بود و در کالبد دنیا انسان می
نمود.دستش را بوسه می زد که به دست او حیات جاری بودو عطر روح افزایش را می بویید که عطر او لطافت بود.
هیَ بَضعةٌ منّی و هیَ نُورُ عَینی وَ هیَ ثَمَرَةُ فُؤادی وَ هیَ رُوحیَ الَّتی بَینَ جَنبَیَّ وَ هیَ الحَوراءُ الإنسِیَّةُ.دخترم فاطمه
پاره ی تن من است و روشنی چشم من ،میوه ی قلب من و روح میان دو پهلوی من است .او حوریه ای از جنس انسان است.
منبع :کتاب فریاد روشن فاطمی
آخرین نظرات