»پرسش:آيا خداوند به حمد و ستايش ما نياز دارد؟
پاسخ: خير چنين نيست؛چنانكه اگر گفتيم:مردم بايد خانههاى خود را رو بهخورشيد بسازند،به اين معنا نيست كه خورشيد به ما و خانه ما نياز دارد. نه تنها خدا كه بسيارى از مخلوقات خداوند نيز به انسان نيازى ندارند و اين انسان است كه از همه محتاجتر؛ولى از همه متكبرتر است. مثلاً اكسيژن،دريا،ماهىهاى دريا،جنگلها،باد و باران، پرندگان،چرندگان و زنبور عسل محتاج ما نيستند؛ولى انسان به همه اينها نياز دارد. بنابراين؛اگر ما مىگوييم حمد و ستايش الهى لازم است به خاطر آن است كه وجود ما و رشد ما و ادامهى زندگى و حلّ مشكلات و كمبودهاى ما تنها به دست اوست.او كه رحمت را بر خود واجب كرده است. «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» ١آيا ما ستايش را بر خود واجب نكنيم. حمد و ستايش ما به پاس رحمت گستردهى او، «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» ٢و به نوعى انجام وظيفه است.
»پرسش:چرا خدا را «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مىخوانيم،مگر اومالك دنيا نيست؟
پاسخ: اولاً؛خداوند مالك همه چيز و همه جا و براى هميشه است؛بر خلاف مالك بودن انسان كه نه مالك همه چيز است و نه مالك همه جا و نه براى هميشه. مالكيّت خداوند حقيقى است؛ولى مالكيّت انسان اعتبارى. مالكيّت خداوند همراه با احاطه و سلطنت است؛ولى گاهى ما مالك گنجشكى هستيم؛ولى تحت سلطه ما نيست. مالكيّت ما تنها در زمان حيات ما مىباشد و بعد از مرگ، ديگران مالك مىشوند. مالكيّت ما انتقال يافته از ديگران است؛ولى خداوند مالك همه چيز بوده و مىباشد؛بنابراين حساب مالكيّت خداوند از حساب مالكيّت ما جداست و هرگز قابل مقايسه نيست. ثانياً؛در دنيا به دليل وجود واسطهها و اسباب،نسبتها و خويشاوندىها،دوستان و آشنايان،خانواده و فرزندان،مال و ثروت،زبان و هنر،حيله و تدبير،انسان خود را صاحب قدرت و نصرت مىداند و از خدا غافل مىشود تا آنجا كه مثل قارون مغرورانه مىگويد:مال و ثروت را خدا به من نداده است؛بلكه بر اساس علم و تخصّص و زرنگى خودم به دست آوردهام. «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي» امّا روز قيامت تمام اين دلبستگىها و وابستگىها بىاثر مىشود:واسطه و اسباب از بين مىرود. «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» خويشاوندى و نسبتها از بين مىرود. «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» مال و ثروت ارزشى ندارد. «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» بستگان كارايى ندارند. «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ» گاهى اجازه حرف زدن و عذرخواهى هم داده نمىشود. «وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ» قدرت فكر و تدبير از دست آنها گرفته مىشود. «تَرَى النّاسَ سُكارى» آرى،در چنين روزى كه همه رزق و برقها و جلوهها رنگ مىبازد،مالكيّت خداوند با تمام وجود جلوه مىكند. بنابراين مراد از «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» اين است كه گرچه خدا مالك مطلق دنيا و آخرت است؛امّا مالكيّت خداوند در آن روز بيشتر جلوه مىكند. كوتاه سخن آنكه «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» همان معنايى را مىدهد كه در آيه ديگر مىخوانيم: «يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلّهِ» ١و يا در جاى ديگر مىخوانيم: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ»
برگرفته از کتاب پرسش ها و پاسخ های قرآنی - 1، حجة الاسلام قرائتی .صفحه 14
آخرین نظرات