😥😥 قرآن کریم، روضه عطش حضرت سیدالشهدا علیه السلام را یاد می کند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد مروی تهران، در سال1383قمری می فرمود:
يكى از انبائات غيبی قرآن را بگويم و از همانجا وارد روضه شوم. قرآن مى فرماید:«كهيعص، ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيّا، إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا» به حسب آنچه از امام زمان ارواحنا فداه نقل شده است، در يكى از توقيعاتى كه به آن حضرت نسبت مى دهند، مى فرمايد: اين از خبرهاى غيبى خداست كه خدا در قرآن فرموده، «كاف» اشاره به كربلاى ابى عبدالله علیه السلام است؛ يعنى پسر حبيب من، حسينِ فاطمه من، به كربلا مى آيد و در كربلا او را شهيد مى كنند. هاء اشاره به هلاكت آن بزرگوار است؛ يعنى حسين علیه السلام در كربلا شهيد خواهد شد. ياء اشاره به کشنده او، يزيد بن معاويه لعنه الله است، يعنى بر اثر فرمان سلطنتى يزيد، حسين را در كربلا شهيد مى كنند. اين ها شما را خيلى به حال نياورد. امّا اين كلمه همه را منقلب مىكند. كلام سر آن دو حرف بعد است. در كربلا حسين علیه السلام را شهيد مى كنند. يزيد او را هلاک مى كند، ولى چه جور؟ عين، یعنی حسين را با حال عطش و تشنگى، سر از بدنش جدا مى كنند. نمى دانم اين عطش امام حسين چه اثرى داشته است كه خداوند در قرآن از تمام مصائب او، از همين مصيبت عطش یاد می کند. جبرئيل به آدم گفت:
«وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَان»
عجب چيزى بوده اين عطش. این عبارت از امام حسين علیه السلام نقل شده است که فرمود: «يا قَوْمِ! اسْقُونِي شَرْبَةً مِنَ الْماءِ فَقَدْ نَشَفَتْ كَبِدِي مِنَ الظَّمآءِ»
اين لايه هاى ته نهرها را ديده ايد؟ گاهى ته نهر رسوب مىكند. نهر وقتى خشک مى شود، لایه هایی می ماند. بعد آفتاب که مى تابد، اوّل، رطوبت را مى كشد و ريزه ريزه اين ها را خشک مى كند. بعد، کم کم تَرَک پيدا مى شود. لايه های ته نهر قاچ قاچ می شود. ایجاد این تَرَك ها را عرب «نَشَفَت» مىگويد. سيدالشهدا علیه السلام جگرش را تشبيه به «نشفت» کرده است. پس صدا زد ای لشگر! يک جرعه آب به من بدهيد! ای لشگر! جگرم قطعه قطعه شد. اى امان! دو سه شعر از جودى بخوانم:
فرياد كه بيداد فلك جان مرا سوخت
سوزعطش آخر دل بريان مرا سوخت
فرياد كه جان مى دهم و در دمِ مردن
افغان يتيمان به حرم جانِ مرا سوخت
فرياد كه از دست برفت اصغر بى شير
برق ستم اين شاخه ريحان مرا سوخت
داشت داد تشنگى مى زد، يكوقت ديدند ولوله راه افتاد. ديدند حوسه لشكر بلند شد، همین كه نگاه كردند، ديدند سر آقا بالاى نى…
(سخنرانی های مدرسه مروی تهران، مجلس سیزدهم، سال 1383 قمری)
✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅
آخرین نظرات