انسان در تلاوت سورهى حمد:
١- با «بسماللّه» از غير خدا قطع اميد مىكند.
٢- با «ربّ العالمين» و «مالك يوم الدين» احساس مىكند كه پرورش يافته و مملوك خداوند است، و بر اين اساس بايد خودخواهى و غرور را كنار گذارد.
٣- با كلمهى «عالمين» خود را مرتبط با نظام هستى مىبيند و از تكروى و انزوا دورى مىكند.
٤- با «الرّحمن الرّحيم» خود را در سايه لطف او مىبيند.
٥ - با «مالك يوم الدّين» غفلتش از آينده زدوده مىشود.
٦- با گفتن «ايّاك نعبد» ريا و شهرت طلبى را زايل مىكند.
٧- با «ايّاك نستعين» به هيچ قدرت غير الهى پناه نمىبرد.
٨ - با گفتن «انعمت» تمام نعمتها را از او مىداند.
٩- با «اهدنا» هدايت به راه حقّ و رهسپارى طريق مستقيم را در خواست مىكند.
١٠- با «صراط الّذين انعمت عليهم» همبستگى خود را با پيروان حقّ اعلام مىكند.
١١- با گفتن «غير المغضوب عليهم» و «لاالضّالّين» بيزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مىدارد.
اهميّت «بسم اللّه»
در ميان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقهى آنهاست، شروع مىكنند تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحيح يا فاسد خويش عمل مىكنند.
گاهى به نام بت وطاغوتها وگاهى با نام خدا و به دست اولياى خدا، كار را شروع مىكنند. چنانكه در جنگ خندق، اوّلين كلنگ را رسول خدا صلى الله عليه و آله بر زمين زد.
«بسماللّه الرّحمن الرّحيم» سر آغاز كتاب الهى است. «بسماللّه» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتابهاى آسمانى بوده است.
در سر لوحهى كار و عمل همهى انبيا «بسماللّه» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در ميان امواج طوفان به راه افتاد، نوح عليه السلام به ياران خود گفت: سوار شويد كه «بسماللّه مجراها و مرساها» ٢حركت و توقّف اين كشتى با نام خداست. حضرت سليمان عليه السلام نيز وقتى ملكه سبا را به ايمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جملهى «بسماللّه الرّحمن الرّحيم» آغاز نمود.
حضرت على عليه السلام فرمود: « بسماللّه» ، مايه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است.
همچنين آن حضرت به شخصى كه جملهى « بسماللّه » را مىنوشت، فرمود: «جَوِّدها» آن را نيكو بنويس.
بر زبان آوردن «بسماللّه» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ هنگام خوردن و خوابيدن و نوشتن، سوارشدن، مسافرت وبسيارى كارهاى ديگر؛ حتّى اگر حيوانى بدون نام خدا سربرنده شود، مصرف گوشت آن حرام است؛ شايد رمزش آن باشد كه خوراك انسانهاى هدفدار و موحّد نيز بايد جهت الهى داشته باشد.
در حديث مىخوانيم: « بسماللّه» را فراموش نكن؛ حتّى در نوشتن يك بيت شعر. رواياتى نيز در پاداش كسى است كه اوّلين بار « بسماللّه » را به كودك ياد بدهد.
سؤال: چرا در شروع هر كارى «بسماللّه» و بردن نام خدا سفارش شده است؟
پاسخ: «بسماللّه» آرم و نشانهى مسلمانى است و بايد تمام كارهاى هر مسلمان رنگ الهى داشته باشد. همانگونه كه محصولات و كالاهاى ساخت يك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزيى باشد يا كلّى. مثلاً يك كارخانه چينى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مىزند، خواه ظرفهاى بزرگ باشد يا ظرفهاى كوچك. يا اينكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگانهاى آن كشور است و هم بر فراز كشتىهاى آن كشور در درياها و هم بر روى ميز ادارى كارمندان.
کتاب پرتوی از نور، محسن قرائتی .صفحه 27
»پرسش:مهمترين دعا چيست؟
پاسخ: تنها دعايى كه بر هر مسلمانى واجب است كه آن را در واجبترين اعمال خود - نماز - روزى ده مرتبه بگويد،دعاى «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» است؛بنابراين،درخواست هدايت به راه مستقيم،مهمترين دعاست.
آرى،در مقابل راههاى متعدّدى كه در برابر انسان قرار دارد، (راه هوسهاى خود و ديگران،راه وسوسههاى شيطان،راه نياكان و پيشينيان،راه طاغوتها،راه توقّعات و انتظارات اين و آن و راه خدا و اولياى او)انسان هر لحظه و براى هر چيزى بايد از خدا استمداد جويد كه او را به راه مستقيم هدايت كند.
راه مستقيم راه خدا و اولياى خداوند و بندگان مخلص خداست.
براى اطمينان به راه خدا،بايد پيرو و دنبالهرو اولياى خدا باشيم،چنانكه در زيارت جامعه مىخوانيم:هركس به شما (اهل بيت)متوسّل شد،به خدا متوسّل شده است.«مَن اعتصم بكم فقد اعتصَم باللّه» و در قرآن مىخوانيم:هركس به خدا متوسّل شد به راه مستقيم هدايت شده است. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
در روايات،راه مستقيم،راه توحيد،قرآن و فطرت سالم، معرفى شده است.
شكّى نيست كه تقاضاى راه مستقيم حتى بر اولياى خدا نيز لازم است؛زيرا اولاً؛ماندگارى در راه مستقيم،غير از پيدا كردن راه مستقيم است.چه بسيار افرادى كه به راه مستقيم هدايت مىشوند؛ولى پايدار نمىمانند؛يعنى بعد از ايمان، منحرف مىشوند. «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا…»
ثانياً؛هدايت شدن نيز درجات و مراحلى دارد،همانگونه كه نور ضعيف و قوى دارد،بنابراين افراد هدايت شده،بايد به فكر هدايت برتر و بيشتر باشند. «زادَهُمْ هُدىً»
ثالثاً؛ممكن است افرادى در بعضى امور در راه مستقيم باشند؛ولى نسبت به مواردى در راه نباشند و لذا بايد براى رسيدن به جامعيت راه مستقيم از خداوند كمك بخواهيم.
مثلاً؛انتخاب شغل،دوست،رشته تحصيلى،همسر،عقايد، عمل،اخلاق،رهبر،نماينده،چگونگى در آمد و مصرف آن، ستايش،انتقاد،محبت،قهر،صلح،جنگ،خوردن،قضاوت، انفاق،عبادت،اقتصاد،سياست،روابط و در همه امور بدون الگوى صحيح و كامل نيست؛لذا انسان نياز به الگوى كامل و بدون نقص دارد كه همان انبيا و اوصيا هستند.
پرسش ها و پاسخ های قرآنی - 1، محسن قرائتی .صفحه 18
محمد جهانآرا در خرمشهر به دنیا آمد. در سال ۱۳۴۸ تحت تأثیر جنبش اسلامی به رهبری روحالله خمینی همراه عدهای از دوستاناش وارد مبارزات سیاسی علیه دولت محمدرضا پهلوی شد و گروه الله اکبر را راهاندازی کرد.در اواخر سال ۱۳۴۹ همراه برادرش به عضویت گروه مخفی حزبالله خرمشهر درآمد. دو سال بعد اعضای گروه توسط ساواک شناسایی شد و تمام اعضای آن دستگیر و زندانی شدند. در جریان این دستگیری، محمد جهانآرا به یک سال زندان محکوم شد.
وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۴ در کنکور دانشگاهها شرکت کرد و برای ادامهٔ تحصیل راهی مدرسهٔ عالی بازرگانی تبریز شد.
در سال ۱۳۵۵ جهانآرا به عضویت گروه «منصورون» که یک گروه معتقد به مبارزه مسلحانه بود درآمد.در سال ۱۳۵۷، هنگامی که قرار بود به سرپرستی سید علی اندرزگو به سوریه و اردوگاههای مقاومت فلسطین سفر کند، به دلیل کشتار مردم تهران در میدان ژاله در هفدهم شهریور ۱۳۵۷ از سفر بازماند.
در پاییز سال ۱۳۵۷ در پی اعزام تانکهای ارتش به خیابانهای اهواز و کشتار مردم، گروه منصورون، تصمیم به دفاع مسلحانه از مردم تظاهر کننده میگیرند. اعضای گروه در یکی از این درگیریها با نیروهای زرهی، حدود ۳۰ نفر از نیروهای شاهنشاهی را مجروح کردند.بعد از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) محمد جهانآرا پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر بازگشت. او و دوستانش در خرمشهر گروهی به نام کانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر تشکیل دادند.
محمد جهان آرا در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد. در همان سال فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایهگذاری کرد. با شروع جنگ دوش به دوش مردم از شهر دفاع کرد. بعد از سقوط خرمشهر و عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا مرحله جدیدی از جنگ آغاز شد. اولین گام شکستن محاصرهٔ آبادان بود. این پیروزی در مهر ۱۳۶۰ روی داد. به دنبال این پیروزی در روز هفتم مهر محمد جهانآرا و تعداد دیگری از فرماندهان راهی تهران شدند تا گزارش عملکرد نیروها را به روحالله خمینی بدهند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران ۱۳۶۰ کشته شد.
نوحهٔ معروف «ممد نبودی ببینی» پس از آزادسازی خرمشهر اوّلین بار توسط حسین فخری همرزم او بر سر مزارش خوانده شد .
وصیت نامه شهید محمد جهان آرا
از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».
بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در …
و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟
ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.
ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.
( نرم افزار شهدا شرمنده ایم)
? اهمّیت آبروی مؤمن ?
?رسول خدا صلّی الله علیه و آله:
?اولین مرحلۀ کفر این است که شخصی از برادر مؤمنش مطلبی را بشنود و آن را نگه دارد تا در آینده به وسیلۀ آن او را رسوا سازد.
?أدْنَى الْكُفْرِ أَنْ يَسْمَعَ الرَّجُلُ مِنْ أَخِيهِ الْكَلِمَةَ فَيَحْفَظَهَا عَلَيْهِ يُرِيدُ أَنْ يَفْضَحَهُ بِهَ
@sebghatallaah
دعا در پناه بردن به خداوند
اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَكَاسَةِ الْخُلْقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ
وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِى الْكُلْفَةِ، وَ إِيثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ، وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ.
وَ مُبَاهَاةِ الْمُكْثِرِينَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّينَ، وَ سُوءِ الْوِلايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا، وَ تَرْكِ الشُّكْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا
أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِما، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا، أَوْ نَرُومَ مَا لَيْسَ لَنَا بِحَقٍّ، أَوْ نَقُولَ فِى الْعِلْمِ بِغَيْرِ عِلْمٍ
وَ نَعُوذُ بِكَ أَنْ نَنْطَوِىَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدَّ فِى آمَالِنَا
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ السَّرِيرَةِ، وَ احْتِقَارِ الصَّغِيرَةِ، وَ أَنْ يَسْتَحْوِذَ عَلَيْنَا الشَّيْطَانُ، أَوْ يَنْكُبَنَا الزَّمَانُ، أَوْ يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْكَفَافِ
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ الْفَقْرِ إِلَى الْأَكْفَاءِ، وَ مِنْ مَعِيشَةٍ فِى شِدَّةٍ، وَ مِيتَةٍ عَلَى غَيْرِ عُدَّةٍ.
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى، وَ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى، وَ أَشْقَى الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِى مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِرَحْمَتِكَ وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
خدایا پناه به تو مى برم از آشفتن حرص و افروختن خشم، و چیرگى حسد، و ضعف شکیبایى و کمى قناعت، و تندخویى، و مبالغه در طلب لذات و تعصب بر باطل.
و پیروى هوا و سرپیچى از راه راست و خواب غفلت، و کوشش کردن بیش از حاحت، و برگزیدن باطل بر حق، و اصرار بر گناه، و خرد شمردن معصیت، و بسیار شمردن طاعت.
و همسرى نمودن با توانگران، و خوار شمردن درویشان و بدرفتارى با زیردستان، و ناسپاسى نیکویى کنندگان.
و یارى ستمگران و رها کردن ستمدیدگان، از این که آنچه حق ما نیست بخواهیم، یا ندانسته در علم دین چیزى بگوییم.
و پناه به تو میبریم که قصد فریب کسى در دل گیریم یا به کارهاى خویش ببالیم و امیدهاى خود را دراز کنیم.
پناه به تو مى بریم از سرشت بد و حقیر شمردن گناه کوچک، و این که شیطان بر ما مستولى گردد یا زمانه ما را در سختى افکند، یا سلطان بر ما ستم کند.
و پناه میبریم به تو از آنکه به اسراف مال پردازیم و فاقد مقدار کفاف شویم.
پناه به تو مى بریم از شادى دشمن، و احتیاج به اقران و زندگى در سختى و مرگ ناگهانى.
پناه به تو مى بریم از دریغ و افسوس بزرگ و کارى که پشیمانى آرد و از اندوه عظیم و بدترین بدبختى ها و سوء عاقبت و نومیدى از ثواب و فرود آمدن عقاب.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست، و مرا و همه مردان و زنان مؤمن را از این ها در پناه خود حفظ کن، برحمتک یا ارحم الراحمین.
آخرین نظرات