داستان های از کرامات زیارت عاشورا***
سفارش آقا شیخ بزرگ به زیارت عاشورا
شیخ محمد حسن انصاری، برادر زاده و داماد آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی انصاری است. سومین فرزند ایشان، حاج شیخ مرتضی نام داشت و به آقا شیخ بزرگ معروف شده بود. حاج شیخ بزرگ، از زمرۂ علما و فضلای بزرگ نجف اشرف به شمار میآمدند. ایشان در سال ۱۲۸۹ در نجف اشرف به دنیا آمده و در سال ۱۳۲۲ (یعنی در سن سی و سه سالگی) در دزفول به سبب مارگزیدگی از دنیا رفتند.
حاج شیخ بزرگ مقید بودند که زیارت عاشورا را در هر صبح و عصر بخوانند. بعد از وفات حاج شیخ بزرگ، یکی از آشنایان، ایشان را در
خواب میبیند و از ایشان میپرسد: چه عملی بیشتر از همه برای آخرت سودمند است؟ ایشان در جواب سه مرتبه گفته بودند: زیارت عاشورا. [۱]
بانگ هل من ناصر از خون خدا آید هنوز
این ندا از کربلاها جابجا آید هنوز
———-
[۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، چاپ قدیم ص ۳۳۰ و چاپ جدید ص ۳۲۷.
***وسعت رزق و روزی در اثر توسل به زیارت عاشورا
عالم جلیل القدر آقای حاج شیخ عبد الجواد حائری مازندرانی چنین نقل کرده اند: روزی فرد مستمندی خدمت آیت الله حاج شیخ زین العابدین مازندرانی (ره) رسید و مشکلات مادی و معیشتی خود را برای ایشان نقل کرد. آقای مازندرانی به او فرمودند: | به حرم حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام برو و نزد آن امام همام زیارت عاشورا بخوان و یقین داشته باش که به رزق و روزی مورد نظرت خواهی رسید. ایشان اضافه کرده بودند که اگر چنین نشد، نزد من باز گرد، من هر آنچه احتیاج داشته باشی به تو خواهم داد. آن فرد مستمند رفت پس از مدتی بازگشت و به ایشان گفت: الحمدلله مشکل من بواسطه زیارت عاشورا مرتفع گردید. پس از آن که از منزل شما خارج شدم، به حرم مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام رفتم و در آن جا مشغول خواندن زیارت عاشورا گردیدم. در حین خواندن زیارت، شخصی نزدیک من آمد و مقداری پول به من داد و آن پول به قدری بود که تمام مشکلات من را برطرف نمود
***ابراز تأسف از این که هر روز زیارت عاشورا نخواندم
عالم جلیل القدر، آقای حاج شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود مرحوم حاج ملا ابو الحسن، این چنین نقل کرده اند دوستی به نام حاج سید علی نقی طباطبائی داشتم. رسم ایشان این بود که در دهه اول محرم، زیارت عاشورا را ترک نمی کردند. بعد از رحلت حاج سید علی (ره) شبی، ایشان را در عالم خواب دیدم و از ایشان پرسیدم: آیا در دنیا کارهایی بوده که شما آنها را انجام نداده باشید و الان حسرت آن را بخورید؟ ایشان در پاسخ من گفتند: آری. تنها چیزی که حسرت آن را میخورم آن است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخوانده ام». از آن جا که آن مرحوم زیارت عاشورا را تنها در دهه اول ماه محرم میخواندند و نه در تمام روزهای سال، در آن دنیا افسوس میخورند که چرا در تمام طول سال زیارت عاشورا را نخوانده اند. [۱]
———-
[۱]: تذکرة الزائرین مفصل، نسخه خطی، ۸/ ۴۳۷۳- کتابخانه مجلس.
****عنایت امام حسین به سبب مداومت به زیارت عاشورا
حاج ملا حسن یزدی که از زاهدان و عابدان نجف اشرف و بین علما و فقهای آن دیار به دیانت و صلاح مشهور بوده، از حاج محمد علی یزدی، که ایشان هم به وثاقت و امانت و فضل شهرت داشته، چنین نقل کرده است: همسایه ای داشتم که در ایام جوانی با هم دوست بودیم. در آن موقع ما با یکدیگر به مکتب خانه میرفتیم. پس از این که دوست من به سن بلوغ رسید، ازدواج کرد و شغلی را برای خود اختیار نمود و زندگانی خویش را دنبال کرد، تا آن که مرگش فرا رسید. او را در کنار مقبرهای خارج از شهر به خاک سپردند. در این مقبره جمعی از عرفا و صالحین دفن شده اند و من در ایام جوانی و طلبگی، زیاد به این محل میآمدم. هنوز یک ماه از درگذشت دوست دوران کودکی و نوجوانی من نگذشته بود که او را در خواب دیدم. شکل و شمایل بسیار جذابی داشت و از حال و احوال بسیار خوشی برخوردار بود. به او گفتم: من که تو را کاملا میشناختم و از حال و روز تو به طور کامل مطلع بودم، به هیچ وجه احتمال نمیدادم که خیر و صلاحی در کارهای تو وجود داشته باشد. اعمال و رفتار تو در دنیا به گونه ای بود که جز عذاب و سختی سرانجامی برای تو متصور نبود. ولی حالا تو را در این شکل و
در این حال میبینم. بگو بدانم به واسطه چه عملی به این مقام رسیدی؟ دوستم در پاسخ گفت: آری حال و روز من در دنیا چنان بود که گفتی و من هم در چند روز اول قبرم در عذابی سخت و بلایی شدید بودم، تا این که روز گذشته همسر استاد اشرف حداد فوت شد. جسد وی را در چند متری این محل به خاک سپردند. در همان شب اول، حضرت سیدالشهداء علیه السلام سه مرتبه به دیدار او آمدند و در نوبت سوم فرمودند تا عذاب از قبوری که در همسایگی قبر آن زن بود، برداشته شود. پس از آن بود که حال من هم یکسره دگرگون شد و به این عیش و رفاهی رسیدم که تو الان شاهد آن هستی. حاج محمد علی در ادامه چنین گفته است: من متحیرانه از خواب برخاستم. هر چه فکر کردم دیدم کسی را به نام حاج اشرف حداد نمی شناسم و بالطبع از محل سکونت وی هم خبری نداشتم. به همین دلیل به بازار رفتم و به جستجوی او پرداختم و سرانجام او را یافتم. از او پرسیدم: آیا شما همسری داشته اید که در این چند روزه فوت کرده باشد؟ او در جواب من گفت: آری. مجددا از او سؤال کردم: آیا او به زیارت حضرت سیدالشهداء عل رفته بود؟ گفت: نه. گفتم: آیا همسر شما برای آن حضرت، مجلس عزاداری برپا میکرد؟ و… حاج اشرف که از سؤالات من تعجب کرده بود رو به من کرد و با حال تعجب گفت: نه و بعد از من پرسید: با این سؤال هایت دنبال چه چیزی میگردی؟
خوابی که شب گذشته دیده بودم را برای او نقل کردم. پس از آن حاج اشرف به من گفت که آن زن چند روز آخر عمرش مقید بود، زیارت عاشورا را بخواند. ۱ در پایان این داستان شایسته است این نکته را هم اضافه نمایم که مرحوم آیت الله آخوند کرباسی که از او تاد و اهل سیر و سلوک و صاحب مقامات عالیه در عرفان بوده اند، برای درک فضیلت هم جواری با این مقبره، وصیت میکنند که قبرشان را نزدیک قبر آن زن قرار دهند. اکنون مقبره آیت الله کرباسی، نزدیک قبر آن زن و مورد توجه اهل دل میباشد. [۱]
———-
[۱]: شفاء الصدور، ج ۱ ص ۱۲۶ - ۱۲۷.
آخرین نظرات